
شد صفحه روزگار تیره * تا دفتر من گشود مادر از هستی من، نشانه ای نیست * خود بودن من چه بود، مادر
ناموخت مرا زمانه درسی * رندانه ام آزمود، مادر من در یتیم و گردش چرخ * از دست توام ربود مادر
در دامن روزگارم افکند * از دامن خود چه زود مادر حالیست مرا که گفتی نیست * گریم همه رود مادر هر روز سپهر سفله داغی * بر داغ دلم فزود مادر از اختر من شدست گویی * دریای فلک کبود مادر
این ابر منم کز آتش دل * بر چرخ شدم چو دود، مادر با من همه بخت در ستیزاست * من خاستم، او غنود، مادر
ابریشم بخت من تهی گشت * یکباره ز تار و پود، مادر این کودک درد آشنا را * ایکاش نزاده بود، مادر
شعریست که در غم تو، فرزند *با خون جگر سرود مادر